شنبه ۲۷ مرداد ۹۷
مـ ن
باران ندیده باریدمـ
ابر شدمـ دور شدمـ رفتمـ
مـ ن
حاصلِ ناکامی ابرمـ
باریدنُ از اشک فهمیدمـ
اشک شدمـ
حلقه زدمـ
باریدمـُ باریدمـُ
صـبـح شد
پلک ها ورم می کرد
زیباتــرم میـشـد
and what about me
مـ ن
باران ندیده باریدمـ
ابر شدمـ دور شدمـ رفتمـ
مـ ن
حاصلِ ناکامی ابرمـ
باریدنُ از اشک فهمیدمـ
اشک شدمـ
حلقه زدمـ
باریدمـُ باریدمـُ
صـبـح شد
پلک ها ورم می کرد
زیباتــرم میـشـد
شـب روزی با گیسوان سیاه
شـب روزی در انبوه اندوه است
شـب با قلبی از نـور تـنـهـا
شب یک روز تاریک است
شـب شرح حال روزِ عاشق
که شـومینه را خاموش کرده
..
می خواهم در تنهایی خودم شبانه زندگی کنمــ
میدانی؟ مـ ن سهم همه بد اخلاقی هایت از دنیا بودمـ
مـ ن حالِ بدِ پس از دیوانگی تو بودمـ
قسم بِ رگ های گرفته ی قلـبــِ بیمارت
مـ ن دوا و مرهـم درد تو بودمـ
...
..
.
چشـم که باز کردمـ، تا آن سوی کهکشان راه شیری را که هیچ، کهکشان سه گوش و سنگ تراش را هم دیدم! ورأی آن پریدن کار سختی است. همـان تراوشات خلاق نغض پذیر بـشـرزادگان مرا هر لحظه ب دانستن حریص می کرد. چ عرض کنم ؟ داشت ما را از پا در می آورد. همه چیز زیر سر نیمه های ساعت گریخته و تاریک بلند شد. این نیمه های همیشگی.. مَـ ن از تصویر خود در آینه نیز سوال داشتم. چ عرض کنم؟ از خود آینه نیز سوال داشتم. پاره شدن بند بندم از خورده شدن روح کم نمی آورد. اسمش را فلاسفه می گذاشت بیداری_ میخواستم آرام بگیرم. غیر ممکنه ها را تکمیل کنم، چ عرض کنم؟ تسلی ام طوفان زاید!
چشم که باز کردمـ دنیا مبهم عجیب شد..
امــا مـا تکرار عادت بودیم ..
مـَ ن نـقـاشی هایـ ـم را می نویــسم
کـنارم بمان
مـَ ن از درد هایـ ـم می نویـسم
از نیــمـه شب های گذشـته
و از صبـح فــــَـــردا
خـواهم نـوشت
مـَ ن رفـتـنی ها را می نویـسم
کـنارم بمان
درست همیـن جـا
عُمــق قــلــبـ ـم
مـانـدنـی شــو